در یک مهمانی صمیمانه، زنانی که روزگاری درگیر اعتیاد و کارتنخوابی بودهاند، دور هم جمع شدهاند و منتظر رسیدن "مادر سپیده" هستند. خاطرات تلخ و شیرین گذشته، لحظات پر از خنده و گریه، و داستانهای باورنکردنی زندگیشان، فضا را پر کرده است.
خاطرات و روایات:
زنان از روزهای سخت اعتیاد، خیابانخوابی، و توهمات ناشی از مصرف مواد مخدر میگویند.
یکی از آنها، خاطرهای تلخ از برخورد تحقیرآمیز یک زن ثروتمند را تعریف میکند که او را "غارنشین" خطاب کرده بود.
وقتی "مادر سپیده" از راه میرسد، همه با عشق و احترام به استقبالش میروند و از تغییرات خود و خاطرات مشترکشان میگویند.
شام آماده میشود و زنان با هم همکاری میکنند. دختری جوان، فرزند یکی از زنان بهبودیافته، با افتخار مادرش را در جمع همراهی میکند.
اعلام پاکی و دعای آرامش:
زنان با اعلام مدت زمان پاکی خود، به یکدیگر قوت قلب میدهند و برای موفقیت هم دعا میکنند.
دعای آرامش، فضایی معنوی ایجاد میکند و برخی از زنان با شنیدن آن، به رقص و پایکوبی میپردازند.
فاطمه، زنی که به تازگی از بیمارستان روانی مرخص شده، در گوشهای تنها نشسته و با کسی ارتباط برقرار نمیکند.
خانهی نیمهراه:
در طبقه بالای ساختمان، کارگاه خیاطی دایر است که زنان بهبودیافته از طریق آن کسب درآمد میکنند.
سپیده علیزاده، "مادر کارتنخوابها"، "خانهی نیمهراه" را مرکزی برای توانمندسازی و جامعهپذیری زنان بهبودیافته معرفی میکند.
این مرکز، فضایی امن برای زنانی است که پس از ترک اعتیاد، به حمایت نیاز دارند و خانوادههایشان آنها را نمیپذیرند.
داستانهای ناتمام:
زنان از داستانهای زندگی خود میگویند: ازدواجهای ناموفق، فرار از خانه، از دست دادن فرزندان، و سالها رنج و تنهایی.
با این حال، امید به زندگی و تلاش برای ساختن آیندهای بهتر، در میان آنها موج میزند.
آنها به دنبال فرصتهایی برای کسب درآمد و بازگشت به زندگی عادی هستند.
در پایان، نیمی از افراد حاضر در جمع، به "خانهی نیمهراه" بازمیگردند و به یکدیگر قول میدهند که دوباره همدیگر را ملاقات کنند و داستانهای زندگیشان را به اشتراک بگذارند.
Comments